بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند
گل نمی روید.چه غم گر شاخساری بشکند

باید این آیینه را برق نگاهی می شکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

شانه هایم تاب زلفت را ندارد پس مخواه
تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند

کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند 

فاضل


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:فاضل,نظری,فاضل نظری,قلب , قلب,قلب بی قرار,شعر,منتخب اشعار,ضد,گریه های امپراتور, | 15:22 | نويسنده : سید فرهاد |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.
?